ای که جا در دل و در جان پیمبر داری!
رتبه از مریم قدّیس فراتر داری
یک چله انتظار به پایان رسیده است
پایان شام تیرۀ هجران رسیده است
ناگاه دیدم آن شب، در خواب کربلا را
نیهای خشکنای صحرای نینوا را
بلبلی سوخت در آتش به فغان هیچ نگفت
لاله پژمرد و، ز بیداد خزان هیچ نگفت
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد
فقط خداست که از کار او خبر دارد
گلهای عالم را معطر کرده بویت
ای آن که میگردد زمین در جستجویت
چکیدۀ گل رخسار مصطفی زهراست
عصارۀ نفحات خوش خدا زهراست
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
هرکس هر آنچه دیده اگر هرکجا، تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش
ابریست کوچه کوچه، دل من... خدا کند،
نمنم، غزل ببارد و توفان به پا کند