من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جر حسین، برابر نداشتم
ای نگاه تو کلید بخت خوشاقبالها
کاش دیدارت مُیسَّر بود در این سالها
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
دویدهایم که همراه کاروان باشیم
رسیدهایم که در جمع عاشقان باشیم
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یکدم سپر شوند برای برادرش
ای جذبهٔ ذیالحجه و شور رمضانم
در شادی شعبان تو غرق است جهانم