الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
دیدم گل تازه چند دسته
بر گنبدی از گیاه رُسته
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
این سجدهها لبالب چرت و كسالتاند
این قلبهای رفته حرا بیرسالتاند
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
پیرمردی، مفلس و برگشتهبخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت