شب کویر، شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود
ای به بقیع آمده! هشیار باش
خفته چرا چشم تو؟ بیدار باش
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفسهایم گواهی میدهد بوی تو میآید
خوشا از دل نَم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن
گذشته چند صباحی ز روز عاشورا
همان حماسه، که جاوید خواندهاند او را
«چه کربلاست! که عالم به هوش میآید
هنوز نالهٔ زینب به گوش میآید»