میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
میرسد قصه به آن جا که علی دل تنگ است
میفروشد زرهی را که رفیق جنگ است
ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها میشود از دست کمان