عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
گفتی شب تیره ماه را گم نکنیم
در ظلمت، خیمهگاه را گم نکنیم
ای چشم! از آن دیدۀ بیدار بخوان
ای اشک! از آن چشمِ گهربار بخوان
ای خوانده سرود عشق را با لب ما
وی روح دمیده در تن مکتب ما
عید است و دلم خانۀ ویرانه بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه بیا
هی چشم به فردای زمین میدوزی
افتاد سرت به پای این پیروزی