زهرای حزین، ز گرد راه آمده بود
جبریل، غریق اشک و آه آمده بود
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
شاید که برای تعزیت میآید
تشییع تو را به تسلیت میآید
عید است و دلم خانۀ ویرانه بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه بیا
خورشید به خون نشستهام، آه! رسید
آهِ منِ دلشکسته تا ماه رسید
در نام رقیه، فاطمه پنهان است
از این دو، یکی جان و یکی جانان است