ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
این جزر و مدِ چیست که تا ماه میرود؟
دریای درد کیست که در چاه میرود؟
ايمان و امان و مذهبش بود نماز
در وقت عروج، مركبش بود نماز
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
صدایی به رنگ صدای تو نیست
به جز عشق نامی برای تو نیست