خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است