سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مىماند اگر زینب نبود
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
ناگاه دیدم آن شب، در خواب کربلا را
نیهای خشکنای صحرای نینوا را
مسافرم من و گم کرده کوکب اقبال
نه شوق بدرقه دارم، نه شور استقبال