بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
آتشفشان زخم منم، داغ دیدهام
خاکسترم، بهار به آتش کشیدهام
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند