فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند