گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید