گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش