تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری