این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
آنچنان کز رفتن گل خار میماند به جا
از جوانی حسرت بسیار میماند به جا
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
دلبستگىست مادر هر ماتمى كه هست
مىزايد از تعلق ما، هر غمى كه هست
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
در هيچ پرده نيست، نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالیست جای تو
دلِ آگاه ز تن فکر رهايی دارد
از رفيقی که گران است جدايی دارد
اگر وطن به مقام رضا توانی کرد
غبار حادثه را توتیا توانی کرد