در عصر نقابهای رنگی
در دورۀ خندههای بیرنگ
پشت سر مسافر ما گریه میکند
شهری که بر رسول خدا گریه میکند
ما خواندهایم قصۀ مردان ایل را
نامآورانِ شیردلِ بیبدیل را
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم