تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است