تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترینها را همین امشب
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود