شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
یک پرده در سکوت شکستم، صدا شدم
رفتم دعای ندبه بخوانم، دعا شدم
شهد حکمت ریزد از لعل سخندان، بیشتر
ابر نیسان میدمد بر دشت، باران، بیشتر
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود