وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
فرق دارد جلوهاش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد