باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس