همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر