از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش