بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
چه بود سهم زمین و زمان اگر تو نبودی
و سرنوشت تمام جهان؟ اگر تو نبودی
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت