در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود