چقدر ریخته هر گوشه و کنار، غم اینجا
نشسته روی دو زانو امام، هر قدم اینجا
ای سمت خود کشانده خواص و عوام را
دریاب این سپاه پیاده نظام را
مانند گردنبند دورِ گردن دختر
مرگ اين چنين زيباست، از اين نيز زيباتر
چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت
باید که از چشمان او با هر زبان گفت
با ذکر حسین بن علی غوغا شد
درهای حرم با صلواتی وا شد
دقیقههای پر از التهاب دفتر بود
و شاعری که در اندوه خود شناور بود
لبتشنهای و یادِ لب خشک اصغری
آن داغ دیگریست و این داغ دیگری
هیچ کس تا ابد نمیفهمد
شب آن زن چگونه سر شده بود