شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود