ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم