آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر دیوار و در
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم