آزاده است، بندۀ آقای عالم است
سلمان خیمهگاه حسین است، «اَسلَم» است
آیینه بود و عاقبت او به خیر شد
دل را سپرد دست حسین و «زهیر» شد
از برق تیغ او احدی بینصیب نیست
این کیست؟ اینکه آمده میدان «حبیب» نیست؟
ما را به حال خود بگذارید و بگذرید
از خیل رفتگان بشمارید و بگذرید
این جزر و مدِ چیست که تا ماه میرود؟
دریای درد کیست که در چاه میرود؟
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام