در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
آتشفشان زخم منم، داغ دیدهام
خاکسترم، بهار به آتش کشیدهام
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است