میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
صبوری به پای تو سر میگذارد
غمت داغها بر جگر میگذارد
وقتی سکوت سبز تو تفسیر میشود
چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر میشود
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی