یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
این سخن کم نیست دنیا صبحگاهی بیش نیست
شهر پرآشوبِ امکان، کوچهراهی بیش نیست
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید