گریه بود اولین صدا، آری!
روز اول که چشم وا کردیم
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم