آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد
باید شروع فصل خوب داستان باشد
صبحی دگر میآید ای شب زندهداران
از قلههای پر غبار روزگاران
ما را دلیست چون تن لرزان بیدها
ای سرو قد! بیا و بیاور نویدها
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
به شیوۀ غزل اما سپید میآید
صدای جوشش شعری جدید میآید