سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
عشق، هر روز به تکرار تو برمیخیزد
اشک، هر صبح به دیدار تو برمیخیزد
پرده برمیدارد امشب، آفتاب از نیزهها
میدمد یک آسمان خورشید ناب از نیزهها
اهل دل را شد نصیب از لطف جانان، اعتکاف
فیض حق باشد برای هر مسلمان، اعتکاف
شبی نشستم و گفتم دو خط دعا بنویسم
دعا به نیت دفع قضا بلا بنویسم
باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود