ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
در عشق دوست از سر جان نیز بگذریم
در یک نفَس ز هر دو جهان نیز بگذریم
ما دل برای دوست ز جان برگرفتهایم
چشم طمع ز هر دو جهان برگرفتهایم...
پیوستگان عشق تو از خود بریدهاند
الفت گرفته با تو و از خود رمیدهاند
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام