آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران
خشم و خشونت و غم کشتار بیامان