روشن آن چشم که در سوگ تو پُر نم باشد
دلربا، نرگس این باغ به شبنم باشد
تو قرآن خواندی و او همزمان زد
زبانم لال هی زخم زبان زد
عقولٌ قاصرٌ عن کُنهِ مَجدِه
وَ اَنعَمنا و فَضَّلنا بِحَمدِه
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را