میان حجره چنان ناله از جفا میزد
که سوز نالهاش آتش به ماسوا میزد
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود
کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدر پدر نکنید
علی كه آینۀ روشن خدای تو بود
همیشه آینهاش روی حقنمای تو بود