شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

اشک یتیم

کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدر پدر نکنید

توان دیدن اشک یتیم در من نیست
نثار خرمن جان علی، شرر نکنید

اگرچه قاتل من سخت کرده بی‌مهری
به چشم خشم، به مهمان من نظر نکنید

اگرچه بال و پر کودکان کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود به زیر پر نکنید

از آن خرابه که شب‌ها گذر گه من بود
بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید

به پیرمرد جذامی سلام من ببرید
ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید

ز کوچه‌ای که گرفتند راهِ‌ مادرتان
تمام عمر، شما هم چو من گذر نکنید