از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را