او خستهترین پرندهها را
در گرمی ظهر سایه میداد
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است
چشمها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
با داغ مادرش غم دختر شروع شد
او هرچه درد دید، از آن «در» شروع شد