ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
او خستهترین پرندهها را
در گرمی ظهر سایه میداد
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
با داغ مادرش غم دختر شروع شد
او هرچه درد دید، از آن «در» شروع شد
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند