میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
آن صبح سراسر هیجان گفت اذان را
انگار که میدید نماز پس از آن را
صدای پای شما... نه، صدای بال میآید
کسی فراتر از امکان و احتمال میآید
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
گاهی از کوچههای مدینه یک صدای قدیمی میآید
بین فرزند و مادر نشان از گفتگویی صمیمی میآید!
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی