هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد