آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست