ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام