کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را